ای کبوتر تنها کجا رفتی......
این کبوتر تنها و غریب از سر غروب اومده بود و چه غریبانه به نظاره شهر نشسته بود
تا دم دمای صبح مهمان بود و با روشن شدن هوا رفته بود
دلم واسه غریبی ش سوخت
حس و حالش دقیقا شبیه من بود و یه جورایی کامل حالش رو متوجه بودم
یاد یه فیلم زمان شاهی افتادم که روانشاد مرحوم فردین اینجوری میخوند: ای کبوتر بی پناهم .....🥹