بسوی زندگی

پیوندها

ای کبوتر تنها کجا رفتی......

این کبوتر تنها و غریب از سر غروب اومده بود و چه غریبانه به نظاره شهر نشسته بود

تا دم دمای صبح مهمان بود و با روشن شدن هوا رفته بود

دلم واسه غریبی ش سوخت

حس و حالش دقیقا شبیه من بود و یه جورایی کامل حالش رو متوجه بودم 

یاد یه فیلم زمان شاهی افتادم که روانشاد مرحوم فردین اینجوری میخوند: ای کبوتر بی پناهم .....🥹

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۰۴ ، ۰۲:۱۷
Hr Hr

یاران و همراهان همیشگی سلام

این چند روز هوا حسابی خنک و تازه و به قوای هوای دونفره شده😅 البته که من تنها هستم ولی در غروب‌ها و شبها و اول صبحی هوا حسابی خنک و سرد شده.

به رسم و همیشه تا سی و یک شهریور ماه توی تراس می‌خوابیدم و ساعت سه صبح به بعد از سرما یک لرز میزدم ولی هی پتو رو به خودم میپیچیدم😆از اول مهرماه خواستم تو اتاق بخوابم ولی حس خفگی داشت و منم مجبورا کنار در تراس دار میکشم و در هم نیمه باز می‌زارم و وقتی از سردی هوا بیدار میشم در رو می‌بندم😂

آخه کسی نیست بهم بگه مگه مجبوری😁

اصلا بیرون خوابیدن به لذت دیگه داره بخدا

فصل زیبای پاییز هم شروع شده و پاییزتون زیبا

حتما از عکسهای پاییزی که بگیرم اینجا میزارم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۰۴ ، ۱۳:۱۶
Hr Hr

یاران و همرهان عزیز سلام 

دیروز جمعه سر کار رفته بودم و تا ساعت دو اونجا بودم.بعد تعطیلی از اونجا زدم بیرون نمی‌دونم چرا یهویی گفتم تارتغریکی هوا وقت زیاد دارم و ب اره برم اطراف اصفهان به خواب و هوایی عوض کنم.یهو فرمون ماشین چرخوندم سمت جاده شهرکرد.

از آخرین بازی که اون سمت ها رفته بودم زمانی زیادی گذشته بود.جغده هم شلوغ بود و خیلی ها دیگه داشتن برمیگشتن و من تازه میرفتم.در اصل رفتم طرف سامان و چم ها.

یه زمانی با همکارم مجتبی اون سمت ها چندین بار رفته بودیم و کلا برام تجدید خاطره شد.چن نور،چم یوسفعلی ،چم کهریز،چم طاق و چه حیدر .در جاده کنار زاینده رود  چقدر حجم آب هم کم شده بود.از مغازه سوپری یه کم تنقلات خریدم و دوربین م رو هم آماده کردم و شروع به عکس گرفتن کردم.رفتم سر همون جای همیشگی و اصلا جای پارک نبود و چقدر جمعیت اونجا بودن.یه سری ها اومده بودن داخل رودخونه و حسابی آب بازی می‌کردن و از خوشحالی شون حس خوبی گرفتم.ذو تا قایق بادی هم بود که اونایی که سوار بودن جلیقه پوشیده بودن و با اونکه فاصله داشتن عکس گرفتم که اون پسره پرسید چرا عکس میگیری و منم خوشم نیومد از رفتارش و عکسشون حذف کردم با اونکه از نمای پشتشون عکس گرفتم.یه کم همون اطراف قدم زدم و همه اون خاطرات خوب رو مرور کردم و بعدش سوار ماشین شدم و از همون مسیر رفت دوباره برگشتم که جاده حسابی ترافیک داشت.سررفرصت عکسهاشون چندتایی اینجا می‌زارم.ایام به کامتون 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۴ ، ۰۶:۳۱
Hr Hr

یاران و همرهان عزیز سلام 

از ساعت شش عصر برق ها قطع شده و الان تو تراس فرش پهن کردم و خواهم تقریباً تاریک شده ،منتظرم ساعت هشت شب برق وصل بشه.باطری لپ تاپ هم شارژش تموم شد و جمع اش کردم.چایی هم به پا هستش .

امروز از صبح خونه هستم و سر کار هم نرفتم و به نظرم اشتباه کردم که نرفتم.

بیشترش به خواب گذشت.و نزدیک ظهر یه بسته سه ساعتها همراه اول گرفتم و رفتم فیلم دانلود کردم.ساعت نزدیک دوازده هم رفتم ماشین سوار شدن و یه پرس چلو مرغ واسه ناهار گرفتم.دیگه تنها و مجردی زندگی کردن بهتر از این نمیشه ها🥴

+ دیروز همکارم بهم میگفت که تو دلبستگی تو شهر غریب داری وگرنه اینجا موندگار نمیشدی،هر چی بهشون گفتم نه ،من با کسی نیستم و اصلا دوست دختری ندارم باورش نشد که نشد🤗🥴😅

+ این ماه مرداد که تموم شد با هیچ کدوم از همکاران بیرون نرفتم و خونه هم کسی نیومد یعنی اصلا حوصله کسی رو ندارم که بیان یا برم،شاید علتش به خاطر شرایط بد مالی هستش .

+هفته گذشته از حقوق اردیبهشت ماه علی الحساب به همه نفری 17 میلیون دادن و چاره ای هم نیست و باید با شرایط ساخت دیگه.بیچاره همکارای متاهل و مستاجر اونا چطوری زندگی میکنند.🥴

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۰۴ ، ۱۹:۲۰
Hr Hr

یاران و همرهان عزیز سلام 

امروز جمعه صبح زود از خواب بیدار شدم متاسفانه و همونجا زیر پتو هی با گوشی بازی کردم ،نزدیکای ساعت هفت دوباره گرفتم خوابیدم و تا یازده و خورده ای خوابیدم

،خیر سرم میخواستم برم  صبح سر کارم مثلاً🤗 باورم نمیشد این همه خوابیده باشم

بعد بیدار شدن یه چایی آماده کردم و ظهر برا ناهار از  اسنپ فود،یه چلو جوجه کباب سفارش دادم،تقریبا با اینکه مسافت نزدیک بود یه کم زیادی طول کشید آماده شدن و غرسالش،چند دقیقه به اینکه پیک برسه رفتم سوپری سر کوچه و لیموناد و بستنی فالوده ای گرفتم و پیک که غذا آورد ضمن تشکر یه بستنی بهش دادم که بنده خدا چقدر خوشحال شد.دمش گرم آدم خوش مشربی بود،

غذا و کیفیت ش خوب بود.

ساعت سه تا پنج هم برق قطع شد و از گرما پختیم😂

شارژر گوشی هم باز خراب شد و چند ساعت گوشی تو شارژ بوده زبون بسته ترکیده بازم امسال تا الان سه تا شارژر خریدم ولی همه شون داغ میکنم و از کار بیفتند

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۰۴ ، ۲۱:۱۳
Hr Hr

یاران و همرهان عزیز سلام 

وای که من چقدر تنبل شدم و این رفیق عزیزم رو خیلی وقته اپ نکردم

الان که دارم می‌نویسم تو چایخونه نشستم و همزمان که قلیون آدامس دارچین رو دارم دود میکنم و ترانه های زیبای ابی هم در حال پخش هستش،تقریبا اینجا خلوت هستش و هنوز شلوغ نشده و می‌خوام یه املت هم سفارش بدم🥴🤗

+ تو مسیر چایخونه یه خانمی بود که بچه کوچیکش رو روی یه سه چرخه داشت ها میداد که دو تا نایلون دستش بود که موقعی که از کنارش رد شدم بهم گفت آقا ساندویچ خونگی کالباس دارم نمی‌خوای تشکر کردم و گفتم نه،یه جورایی دلم رحمش گرفت که به خانم به این جوانی و زیبایی برا امرار معاش باید اینجوری کار کنه ، برگشتنی اگه ببینمش ازش میخرم ،امیدوارم ببینمش، مختصر و مفید گور پدر این رژیم منحوس کنن با این وضعیتی که برامون به وجود آوردن مسولین اشغال 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۰۴ ، ۲۰:۱۳
Hr Hr

یاران و همرهان عزیز سلام 

چند روزی میشه که اومدم مرخصی،شهرستان سمت خراسان

اول از همه دیدن نوه هامون برام خیلی زیاد لذت بخشی و عشق بازی با نوه اخرمون که هفت ماهش هست بس که ناز و دوست داشتنی هستش♥️♥️♥️

+هفته گذشته موتور سیکلت نو خریدم اونم تکنو دویست بسی موتورسواری کیف میده و لذت بخشه

اگرچه هوا خیلی گرمه ولی بهرحال دیدن عزیزان و خانواده خیلی صفا داره و امیدوارم همیشه سلامت باشند و خدا حفظشون کنه

+به خاطر پادرد مادرم محبورا پله های خونه رو تغییر بدیم و امروز با دوتا دامادمون و خودم از صبح زود دست به کار شدیم و تا ظهر تموم شد

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ خرداد ۰۴ ، ۱۶:۳۸
Hr Hr

سلام 

یکشنبه هفته گذشته ۲۱م اردیبهشت ماه به علت کمبود جا و تخریب بخشی از کارگاه به علت تغییر نقشه،رییس کارگاه دستور داد همکاران واحد ایمنی آقا م و خانم ا بیان به کانکس اداری،یه دختر پسر جوون و خوش مشرب،چند ماه میشه باهاشون همکار هستم  و راستش خیلی دوست داشتم باهاشون هم اتاقی بشم.با پسره زیاد شوخی داریم و دختره هم یه کم از من خجالت می کشه و سنگین تر برخورد می‌کنه ولی راستش براشون روز اول بعد از جابه جایی میز و صندلی ،رانی خنک گرفتم که دختره کلی خوشحال شد و تشکر کرد راستش این یه ماه اخیر که کانکس شون میرفتم اونا هم خوراکی می‌داده و منم خوراکی میدادم.چنددروز گذشته این همکار خانم تشریف برده بودن مرخصی شمال،خوش به سعادتشان.امروز که اومدن سر کار از اینا هم برا من و هم اون یکی همکارم آورده بود،صادقانه اعتراف میکنم کلی خررررررر کیف شدم چون یادم نمیاد تا به حال از دختری سوغاتی هدیه گرفته باشم.به محض اینکه از سر کار برگشتم خونه هم زیتون ها و کلوچه  رو خوردم و زیتون ها چقدر خوشمزه و لذیذ بود دمش گرم معرفتش بیست بود.اینم بگم سن من از این همکار خانم یازده سال بزرگتره🤗

عکسشم گرفتن تا اینجا به یادگار گذاشته باشم🫡😚

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۰۴ ، ۲۲:۳۱
Hr Hr

یاران و همرهان عزیز سلام 

چقدر من بازم تنبل شدم و از آخرین بار خیلی روز گذشته که وبلاگم اپ کرده بودم.

از لحاظ کاری حسابی سرم شلوغ بود فروردین و اردیبهشت ،و یه جورایی از حجم کار پاره شدم،😅

چند سال پیش تقریبا سال ۹۵ و یا اوایل ۹۶ سر قسط ماشینم اجباراً مجبور شدم دوربین عکاسی م رو برا پاس شدن چک بفروشم.از اون زمان سالهای بعدش دوربین کامپکت ساده خریدم و کارهای عکاسی طبیعت اینها باهاش انجام میدادم ،امسالرتصمیم گرفتم یه دوربین عکاسی خوب بگیرم ولی قیمتها رو که نگاه میکردم سرم سوت کشید و به همین خاطر تصمیم گرفتم یه دوربین کارکرده خوب بگیرم که تعداد شاتهاش کم باشه.تقریبا از اول اردیبهشت ماه چندین مورد توی برنامه دیوار زنگ زدم ولی به خرید منتهی نمی شد.یا شاتها بالا بود یا یه جاش مشکل داشت ،زد و چهارشنبه ۱۷م اردیبهشت ماه توی برنامه دیوار دوربین نیکون رو دیدم که قیمتش مناسب بود و عصر از سر کار رفتم اونجا.با کمی مکافات توی اون ترافیک مغازه رو پیدا کردم.رفتم و سلام کردم و گفتم برا دوربین اومدم و فروشنده دوربین رو بهم داد

دوربین تمیزی بود و موقعی که به دستم گرفتمش یه جورایی به دلم نشست ،منتها رم  روش نداشت و پول رو براش کارت به کارت کردم.خوشحال و به اصطلاح خرکیف دوربین رو برداشتم و سوار ماشینم شدم و اومدم خونه .تمامی منوها و گزینه هاش رو چک کردم.

فرداش هم براش یه رم خریدم.در اولین فرصت باید برم تو دل طبیعت و از خجالت عکاسی در بیام و تلافی همه سالها عکاسی نکردن رو در بیارم😅😁

ایام به کام تون 🌹 🌹 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۰۴ ، ۰۷:۰۸
Hr Hr

یاران و همرهان عزیز سلام 

فرا رسیدن نوروز باستانی و سال نو مبارک 🌹 🙏 

عید سعید فطر هم مبارک باشه و امیدوارم نماز و روزه هاتون مقبول درگاه حق باشه

امسال قبل از شروع سال نو دچار سرماخوردگی شدم و تا چهارم حسابی مریض بودم.

ان شالله که همگی سال خوب و پر خیر برکتی داشته باشید 🌹 

برخیز که می‌رود زمستان بگشای در سرای بستان

نارنج و بنفشه بر طبق نه منقل بگذار در شبستان

وین پرده بگوی تا به یک بار زحمت ببرد ز پیش ایوان

برخیز که باد صبح نوروز در باغچه می‌کند گل افشان

خاموشی بلبلان مشتاق در موسم گل ندارد امکان

آواز دهل نهان نماند در زیر گلیم و عشق پنهان

بوی گل بامداد نوروز و آواز خوش هزاردستان

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ فروردين ۰۴ ، ۰۸:۴۴
Hr Hr