چایخونه...
پنجشنبه, ۱۰ مرداد ۱۴۰۴، ۰۸:۱۳ ب.ظ
یاران و همرهان عزیز سلام
وای که من چقدر تنبل شدم و این رفیق عزیزم رو خیلی وقته اپ نکردم
الان که دارم مینویسم تو چایخونه نشستم و همزمان که قلیون آدامس دارچین رو دارم دود میکنم و ترانه های زیبای ابی هم در حال پخش هستش،تقریبا اینجا خلوت هستش و هنوز شلوغ نشده و میخوام یه املت هم سفارش بدم🥴🤗
+ تو مسیر چایخونه یه خانمی بود که بچه کوچیکش رو روی یه سه چرخه داشت ها میداد که دو تا نایلون دستش بود که موقعی که از کنارش رد شدم بهم گفت آقا ساندویچ خونگی کالباس دارم نمیخوای تشکر کردم و گفتم نه،یه جورایی دلم رحمش گرفت که به خانم به این جوانی و زیبایی برا امرار معاش باید اینجوری کار کنه ، برگشتنی اگه ببینمش ازش میخرم ،امیدوارم ببینمش، مختصر و مفید گور پدر این رژیم منحوس کنن با این وضعیتی که برامون به وجود آوردن مسولین اشغال
۰۴/۰۵/۱۰