بسوی زندگی

آخرین مطالب
پیوندها

گذری بر مرخصی این سری...

جمعه, ۱۰ آبان ۱۴۰۴، ۰۱:۳۴ ب.ظ

جمعه هفته پیش اومدم مرخصی و قرار بود امروز برگردم ولی راستش پیچوندم و فردا حرکت میکنم

+مادرم دوره نقاهت بعد از عمل رو میگذرونه،هر روز تو خونه ورزش های خاصی باید انجام بده و عصر ها هم هر روز می بریمش فیزیوتراپی و بنده خدا مجبورا درد ها رو تحمل میکنه،

+به شب با پسر عمه هم رفتیم فست فودی شام  ساندویچ گرفتیم و موقع حساب مسئول صندوق گفت شانس تخفیف دارین اگه تاس بندازید و جفت شیش بیاد،پسرعمه گرامی تاس انداخت جفت پنج آورد ولی من به یارو گفتم من شانس ندارم و تاس نندازم سنگین تره،🤣 ولی باورم نشد جفت شیش آوردم و خیلی ذوق کردم و دختر پسرایی که اونجا داشتن شام مبخوردن از ذوق من خنده شون گرفت 😁 

+ یکی از هم روستایی هامون دوشنبه شب فوت کرده بود و صبح چهارشنبه مراسم خاکسپاری شد بود و پسراش و دخترانش کلی گربه کردن که هر سری یادم میاد حالم گرفته میشه😔

+بچه داداشم هم چند روزی شکم درد گرفته بود که بنا به دستور دکتر دو شب توی بیمارستان بستری شد و روز سوم شکر خدا مرخص شد

+واسه کارای مادرم چند باری رفتیم بیمارستان ،وایه روز پرستار بچه های به مدرسه رو آورده بودن برای خواندن سرود.چه لباس های قشنگی هم داشتن.

+از روز شنبه ظهرها میرفتم دم مدرسه بچه خواهرم و موقع تعطیل شدن مدرسه سوار ماشین ش می کردم و میبردمش اول مغازه و براش خوراکی جات می‌خریدم 

بچه ها فرشته های خدا بر روی زمین هستند ❤️❤️❤️

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴/۰۸/۱۰
Hr Hr

نظرات  (۱)

سلام ایشالا ازدواجتون و بچه های خودتون رو بغل کنید😊

پاسخ:
سلام به روی ماهتون
مرسی از این دعای قشنگ تون رفیق بامعرفت 🌹🌹💐💐🌹

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">