شبی با رفیق
سلام. امروز غروب که از سر کار برگشتم خونه به یکی از دوستان خوب و همکار سابق زنگ زدم و گفت اگه امشب بیکاری بیا بریم چایخونه و یه قلیون بکشیم. با معرفت مثل همیشه قبول کرد، موقعی که رسید ماشینش پارک کرد و با اینکه هوا سرد بود دوتایی پیاده از تو بیشه قدم زنان رفتیم سمت خیابون اصلی.
تو مسیر بیشه یکی با دوست پسرش یا دوست دخترش قدم میزدن. بعضی ها با سگ هاشون و یکی سیگار میکشیدن و توی اون هوای سرد هر کی یه جوری سرش گرم بود. چایخونه که رفتیم من دوسیب سفارش دادم و دوستم ر نعناع پرتقال. چایخونه هم عجیب شلوغ بود. چایی نبات هم از راه رسید و گرم قلیون و صحبت امور کاری شدیم
قبلا بعد از قلیون با ر میرفتیم شام هم میخوردیم ولی امشب ایشون گفت نه و بیخیال، گفت رژیم گرفته و بهرحال دو تایی دوباره از همون مسیر برگشتیم.
تو بیشه اونهایی که با سگهاشون راه میرفتن من از ترس سگهاشون کمی فاصله م بیشتر میکردم. یه چیز جالب این بود که اکثر دخترهایی که تو بیشه بودن خیلی هاشون روسری نداشتن که دمشون گرممممم، این نسل 70 و 80 واقعا شجاعت خاصی دارن و ایوالله دارن. امشب ما هم اینجوری سپری شد.
شبتون بخیر.
سلام
امیدوارم کامنت قبلی من باعث سوتفاهم نشده باشه که نوشتم یجوری گفتین دهه ۷۰ و ۸۰ انگار خودتون دهه ۶۰ هستین... ما دهه شصتی ها تشابهاتی در گفتار و رفتار داریم که دهه ۷۰ و ۸۰ ندارن.. برای همین به این صورت نوشتم.. امیدوارم این جسارت من رو ببخشید دوست محترم 🌱