بسوی زندگی

شبگردی

دوشنبه, ۱ اسفند ۱۴۰۱، ۰۱:۱۸ ب.ظ

سلام دوستان عزیزم

دیشب 30 بهمن شام خونه داداشم دعوت بودیم. داداش بزرگه و خانمش و آبجی بزرگه و خانوادش هم بودن.نزدیک خونه شون یه شیرینی فروشی بود که رفتم شیرینی زبون گرفتم و خلاصه شب خوبی دور هم داشتیم.

از اونجا که اومدم و خونواده رو جلو خونه پیاده کردم با ماشین رفتم تو سطح شهر و تو خیابون ها گشت میزدم. ترافیک خبری نبود. رفتم سمت خیابون بهار و یه شیرموز گرفتم و خوردم. چند تایی چایخونه تو سطح شهر بود که خیلی دوست داشتم اون موقع شب قلیون بکشم و شانس بد من اون موقع همه تعطیل شده بودن.به امید پسر عمه ام زنگ زدم وازش آدرس جدید گرفتم منتها چون حاشیه شهر بود بیخیال شدم و به تاب خوردم تو سطح شهر ادامه دادم.

نزدیک یه فلکه پایبن شهر یه باقالی فردش بود که اون موقع هنوز بود رفتم سمتش یه ظرف کوچیک باقالی با نمک زیاد خریدم و همچنین یه کیلو باقالی خاک خریدم. خدایش خوشمزه بود باقالیش.جا تون سبز، پسر فروشنده هم مشتی و بامرام بود و از اخلاقش خوشم اومد.

اینم شبگردی شبانه من، 🙏ممنونم از لطفتون که اینجا رو میخونید 

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۱/۱۲/۰۱
Hr Hr

نظرات  (۳)

😄🤭

پاسخ:
دلتون شااااااااااد و لبتون خندون🌷🌹

خب حالا بچه هاتون کی به دنیا می یان؟😂🤭

پاسخ:
حالا منو مسخره کنید نوبت منم خواهد شد 😁 😁 

حسابی از خجالت شکمتون در می یاید😄

خوبه😄

شیرینی

شیرموز

باقالی

نوش جان

 

پاسخ:
اره خو 🤭 همینم شده که الان شکم دارم همه میگن بچه هات کی دنیا میان😁🤭 ببخشید شوخی ج دادم گفتم کمی بخندید🤭🤭🤭

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">