شبی در خونه پسر عمه
سلام دوستان عزیزم
دیشب رفتم مغازه آرایشگاه پسر عمه ام،
نشسته بودیم با یکی دو تا از بچه ها که دیدم مادرم بهم زنگ زد بیا امشب میخوایم عید دیدنی بریم خونه مهدی پسر عمه ات. رفتم دم خونه که بابا و مامان وابجی کوچیک آماده بودن. سوار ماشین شدیم و توی هوای بهاری و زیر بارون راه افتادیم. ترافیک تو خیابونها خیلی سنگین نبود.برخلاف شب عیدی و روزهای اول سال.کوچه چون باریک بود بهر زحمتی بود یه جا پارک پیدا کردم.
پسر عمه ام خونه اش مهمون داشت و عمه ام، اون یکی پسر عمه و خانواده اش، و دختر عمه و خانوادش بودن و عمو کوچیکه و خانوادش بودن.
زن عموم اونجا گیر داد به من چرا ازدواج نمیکنی؟ 😁 😁
چندین بار هی منو سوژه کردن و بهرحال دورهمی کمی خندیدیم.منم خودم زدم کوچه علی چپ.
نوه های عمه هم حسابی وسط خونه بازی میکردن و گوشی من هم که دست نوه بزرگ بود و فوتبال بازی میکرد. خدایش شادی عید برای بچه هاس نه ما🤭یادش بخیر زمانی که کوچیک بودیم چه عید نوروزهای شادی توی روستامون داشتیم.
تلویزیون هم یه سریال از شبکه آی فیلم پخش، میکرد که مرحوم سیروس گرجستانی و احمد پور مخبر توش بازی میکردن. روحشون شاد و قرین رحمت اللهی.اسم سریال هم فکر کنم متهم گریخت" بود.
نزدیک یه ساعت و نیم خونه شون نشستیم و شب قشنگی در کنار هم داشتیم.امیدوارم تعطیلات نوروز تا 14م به همه تون خوش بگذره 🌹🌹🌹
این بده😂