درود یاران و همراهان عزیز
ماه بهمن خیلی ماه متفاوتی بود برام و کلی اتفاق افتاد که متاسفانه با اینکه دوست داشتم بیام کامل در موردشون بنویسم ولی یا فرصت نشد یا تنبلی نزاشت 🤭😁 سر انگشتی یه کم به موارد اصلی اشاره کنم
+7 بهمن ماه بابا و مادرم و خواهرم با اتوبوس راهی کربلا شدن. شبش رفتیم ترمینال و با کلی تاخیر اتوبوس اومد و توی هوای بارونی با خانواده خداحافظی کردیم و اونها سوار اتوبوس شدن و ساعت ده و سی دقیقه شب اتوبوس راه افتاد و نرفته دلم براشون تنگ شد. مخصوصا وقتی برگشتم خونه و فقط سکوت بود و در و دیوار دلم گرفت.سفرشون ده روز به طول کشید که به خیر خوشی و سلامتی رفتن و برگشتن و بعد از برگشتن اقوام اومدن و یه چای و شیرینی و ناهار به مهمانان دادیم
+ 8 بهمن از شهرستان به سمت اصفهان رفتم و دوباره تو اون شهر زیبا مشغول به کار شدم و کلی از دیدن دوستان و همکاران قدیمی م خوشحال شدم
+21 بهمن عروسی پسر دایی م بود که از اصفهان چند روز اومدم شهرستان و حسابی مراسمش بهمون خوش گذشت و شادی کردیم 🎻🎻🎶
+ 25 م ساعت هشت صبح از شهرستان دوباره راهی اصفهان شدم و ساعت هشت شب هم رسیدم اصفهان زیبا با خیابونهای پر از ترافیک😢😠
اگه رسیدم در مورد. همه شون مفصل توضیح میدم.