بسوی زندگی

سلام دوستان عزیزم

دیشب ساعت 8/5شب رسیدم شهرستان،

دیدن خانواده و عزیزانم چقدر لذتبخشه،چون از قبل نگفته بودم بهشون، اهل خونه از دیدنم سوپرایز شدن و خیلی خوشحال شدن.

یه کم که خونه بودم و چایی خوردم، با ماشینم رفتم خونه داداشم تا جویای حالش بشم بابت آسیب دستش. شکر خدا بهتره، 

کلی هم با بچه هاش بازی کردم. خدا همه عزیزان رو حفظ کنه و سلامت باشن

شب که برگشتم خونه دیدم هوا گرمه و گفتم بزار برم بالا پشت بوم بخوابمم

اومدم زیرانداز پهن کردم و رختخواب انداختم آخه که چه هوایی داره. الانم درحالی که دراز کشیدم از زیر پتو دارم براتون پست میزارم 😁😁

عکسهای دیروز براتون میزارم. روزتون بخیر 🙏 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۰۲ ، ۰۵:۲۷
Hr Hr

سلام

خدایا یه ماه شده اینجا رو آپدیت نکردم، نمیدونم از مرخصی که برگشتم کلا دپرس شدم و محیط کار هم یه سری مشکلات پیش اومده که متاسفانه اعصابم کنی بهم ریخته و بحث پول و سایر مشکلات.

از دوستانی که معرفت دارن و اینجا سر میزنن خیلی ممنونم ازتون 🙏 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۵:۵۰
Hr Hr

سلام

زمانی که داشتم تو سرویس های وبلاگ فارسی میچرخیدم که یکیش رو انتخاب کنم که امکانات خوبی داشته باشه ،سایت بیان رو که دیدم نوشته بود قابلیت آپدیت وبلاگ با پیامک،خیلی برام جالب بود و در نهایت بیان رو انتخاب کردم.در منوی مدیریت اینجا نحوه استفاده از توضیح داده،بارها و بارها تست کردم ولی انجام نشد که نشد،از رفقای وبلاگ نویس خواهش دارم بگن کسی با این سرویس پیامک وبلاگش رو اپ کرده یا نه؟ممنون میشم ج بدین.

ای کاش اینجا هم مثل بلاگر یه اپ اندروید داشت که راحت بشه پست نوشت و وبلاگ هامون رو راحت تر آپدیت کنیم.ان شاءالله که بشه به زودی.بدم رفت بگم،امیدوارم تهیه نسخه پشتیبان هم فعال بشه حداقل از نوشته هامون یه بک آپ داشته باشیم.

۴ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۰۲ ، ۰۶:۳۰
Hr Hr

سلام دوستان عزیزم

 

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۰۲ ، ۰۷:۳۳
Hr Hr

سلام 

اطراف روستامون یه منطقه هستش به اسم سرآسیاب، بچه که بودیم خیلی اونجا بازی میرفتیم. یا با بچه های فامیل احشام رو برا چرا اونجا می‌بردیم.

بهرحال امسال سیزده بدر تصمیم گرفتیم برا تجدید خاطرات بریم اونجا.ردی تپه‌ای کناری کلی راه رفتم و دوران شیرین بچگی و نوجوانی چه زود سپری شدن. کلی با بچه های داداش، و خواهرام بازی کردیم و هی آتیش براشون روشن میکردم با هیزم صحرا و اونا از روشون می‌پریدن.این عکسها خدمتتون:

 

۸ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۷ فروردين ۰۲ ، ۰۹:۴۳
Hr Hr

سلام. امشب عجیب حوصله ام سر رفته و حس غریبی عجیبی دارم.

از دیروز که اومدم سر کارم، هیچ کدوم از همکار های غیر بومی که تو خوابگاه باهم بودیم نیومدن و تک و تنها تو خوابگاه نشستم پای تلویزیون و اینترنت.

همکارهای بومی هم فقط یه نفر اومده که اونم ساعت سه میره. 

اصلا کار تو دیار غربت یه حسی تنهایی و غریبانه ای داره. 

اون دو هفته ای که شهرستان بودم هر روز با خواهر زاده ها و برادر زاده ها و خانواده کلی بازی میکردیم و با ماشین بیرونشون می‌بردم. 

بد جوری دلم برا همه شون تنگ شده به خدا. 😔

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۰۲ ، ۲۰:۱۰
Hr Hr

سلام دوستان عزیزم

چه روز خوب و قشنگی داشتیم امروز

با مامان و بابا و داداش ها و خواهر ها و بچه هاشون رفتیم اطراف روستا مون 

در فاصله 45 کیلومتری شهرستان. 

کلی قدم زدیم و با خواهر زاده ها و برادر زاده ها بازی کردیم. 

سر فرصت میام عکسها رو میزارم. 

ممنونم از دوستانی که اینجا سر میزنن❤️🌷🙏

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۰۲ ، ۲۰:۴۹
Hr Hr

سیزده را همه عالم به در امروز از شهر

من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۰۲ ، ۰۵:۰۵
Hr Hr

سلام دوستان عزیزم
دیشب رفتم مغازه آرایشگاه پسر عمه ام،
نشسته بودیم با یکی دو تا از بچه ها که دیدم مادرم بهم زنگ زد بیا امشب میخوایم عید دیدنی بریم خونه مهدی پسر عمه ات. رفتم دم خونه که بابا و مامان وابجی کوچیک آماده بودن. سوار ماشین شدیم و توی هوای بهاری و زیر بارون راه افتادیم. ترافیک تو خیابون‌ها خیلی سنگین نبود.برخلاف شب عیدی و روزهای اول سال.کوچه چون باریک بود بهر زحمتی بود یه جا پارک پیدا کردم.
پسر عمه ام خونه اش مهمون داشت و عمه ام، اون یکی پسر عمه و خانواده اش، و دختر عمه و خانوادش بودن و عمو کوچیکه و خانوادش بودن.
زن عموم اونجا گیر داد به من چرا ازدواج نمیکنی؟ 😁 😁
چندین بار هی منو سوژه کردن و بهرحال دورهمی کمی خندیدیم.منم خودم زدم کوچه علی چپ.
نوه های عمه هم حسابی وسط خونه بازی میکردن و گوشی من هم که دست نوه بزرگ بود و فوتبال بازی می‌کرد. خدایش شادی عید برای بچه هاس نه ما🤭یادش بخیر زمانی که کوچیک بودیم چه عید نوروزهای شادی توی روستامون داشتیم.
تلویزیون هم یه سریال از شبکه آی فیلم پخش، می‌کرد که مرحوم سیروس گرجستانی و احمد پور مخبر توش بازی میکردن. روحشون شاد و قرین رحمت اللهی.اسم سریال هم فکر کنم  متهم گریخت" بود. 

نزدیک یه ساعت و نیم  خونه شون نشستیم و شب قشنگی در کنار هم داشتیم.امیدوارم تعطیلات نوروز تا 14م به همه تون خوش بگذره 🌹🌹🌹

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۹ فروردين ۰۲ ، ۰۸:۰۱
Hr Hr

سلام به همه دوستان عزیزم. سال نو و بهار نو مبارک باشه و امیدوارم که سال پر از خیر و برکتی باشه برای خودتون و عزیزانتون.
این چند روزه خدا رو شکر خوش گذشته. ما رسم داریم هر سال سفره عید پهن میکنیم و توش شیرینی خونگی و تخمه و آجیل و میوه و یه هفت سین کوچیک و تنگ ماهی توش میزاریم. زحمت چیدنش این چند سال آبجی کوچیکم میکشه. جدا از عیدی خودش بابت زحمت سفره عید هم جداگونه عیدی بهش میدم و امسال پونصد بهش عیدی دادم که کلی خوشحال شد.
روز اول عید به رسم هر سال داداش هام و خواهرام و بچه هاشونو عمه ام و پسر عمه و خانمش و عموی کوچیکم با خانواده ش اومدن عید دیدنی ❤️دوره سفره عید گل بگو و گل بشنو. بچه هاشون چون کوچیکن سر گوشی من که بازی کنن با هم درگیرن، همچنین روی لپ تاپ فوتبال و ماشین بازی دارم که سر بچه ها گرمه باهاشون.
پریروز رفتیم عید دیدنی خونه خواهرم و بچه های خواهرم جوجه رنگی دارن و بلدرچین و قناری، یه مرغ حنایی بزرگ هم دارن که بچه خواهرم با اون سن کم راحت بغلش میکنه و خیلی دوسش داره، رو مرغش اسم کره ای گذاشته به نام، جانکوا🤭🤭🤭خلاصه داستانی داشتیم اونجا.
شبش رفتیم خونه پسر عمه ام و بچه هاش سریع به محض ورود گوشی ازم گرفتن و گرم بازی شدن.
درطول روز بچه ها رو میبرم پارک کنار خونه و تاب بازی و سرسره بازی میکنن، خوراکی جات از هم از مغازه براشون میخرم دیروز ناهار گفتن دایی برامون کباب بخر.بجه کوچیکه خواهرم رو با خودم برم بردم کبابی سر کوچه و جدا از کباب دوغ کوچیک، ماست موسیر، زیتون پرورده هم سفارش داده🤭
بهم میگه تو چقدر مهربونی همه چی برامون میخری😘😍
خودمون بچه که بودیم میرفتیم تفنگ ترقه ای میخریدم و تو روستا خاطراتی داریم به همون خاطر دو تا تفنگ اسباب‌بازی براشون خریدم با ترقه های قرمز کوچیک و اونجا کلی تیر شلیک کردن 🤭حیاط خونه پره از سر صدای تفنگهای اونها.
دلشون شاد خوشی عید برا بچه هاس و بزار شادی کنن و خاطرات خوبی داشته باشن از عالم کودکی. ❤️

۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۴ فروردين ۰۲ ، ۱۶:۳۶
Hr Hr